جدول جو
جدول جو

معنی گزارش دادن - جستجوی لغت در جدول جو

گزارش دادن
اطلاع دادن، خبر دادن
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
فرهنگ فارسی عمید
گزارش دادن
(غَ بَ سَ کَ / کِ دَ)
اطلاع دادن. خبر دادن:
گزارش کنان تیز کن مغز را
گزارش ده این نامۀ نغز را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گزارش دادن
اطلاع دادن راپرت دادن
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
گزارش دادن
((~. دَ))
خبر رساندن
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
فرهنگ فارسی معین
گزارش دادن
للإبلاغ
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به عربی
گزارش دادن
Report
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
گزارش دادن
rapporter
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
گزارش دادن
kuripoti
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
گزارش دادن
رپورٹ دینا
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به اردو
گزارش دادن
প্রতিবেদন করা
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به بنگالی
گزارش دادن
รายงาน
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به تایلندی
گزارش دادن
报告
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به چینی
گزارش دادن
rapor etmek
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
گزارش دادن
報告する
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
گزارش دادن
לדווח
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به عبری
گزارش دادن
보고하다
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به کره ای
گزارش دادن
melaporkan
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
گزارش دادن
रिपोर्ट देना
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به هندی
گزارش دادن
rapporteren
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به هلندی
گزارش دادن
riferire
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
گزارش دادن
reportar
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
گزارش دادن
повідомляти
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
گزارش دادن
сообщать
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به روسی
گزارش دادن
raportować
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به لهستانی
گزارش دادن
berichten
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به آلمانی
گزارش دادن
relatar
تصویری از گزارش دادن
تصویر گزارش دادن
دیکشنری فارسی به پرتغالی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گزارش کردن
تصویر گزارش کردن
بیان کردن، تفسیر کردن، شرح دادن
فرهنگ فارسی عمید
وسعت دادن توسعه بخشیدن، بر روزی کسی افزودن زندگی او را مرفه ساختن: جهان آفرینت گشایش دهاد، که گر وی ببندد که داند گشاد ک (بوستان سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار
شرح دادن تفسیر کردن: همچنان کاندر گزارش کردن فرقان بخلق هیچ کس انباز و یار احمد مختار نیست. (ناصر خسرو)، جستجو کردن: هردم آهنگ خارشی میکرد خویشتن را گزارشی میکرد. (هفت پیکر) یا گزارش خواب. تعبیر کردن خواب: پس از آن خواب دیدن نوشیروان بود تا بوزرجمهر را از مرو بیاوردند کودک بود و گزارش کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گزارش کردن
تصویر گزارش کردن
((~. کَ دَ))
شرح و تفسیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گسترش دادن
تصویر گسترش دادن
Broaden, Dilate, Expand, Spread, Widen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گسترش دادن
تصویر گسترش دادن
ampliar, dilatar, expandir, espalhar, alargar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گسترش دادن
تصویر گسترش دادن
erweitern, verbreiten, verbreitern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گسترش دادن
تصویر گسترش دادن
poszerzać, rozszerzać, rozprzestrzeniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گسترش دادن
تصویر گسترش دادن
расширять , распространять
دیکشنری فارسی به روسی